با ادامه‌ی زندگی‌ام چه کنم؟

هرگز نمی‌توانم به این سوال جواب بدهم.از این‌که مابقی عمر باید نعش خودم را حمل کنم خسته‌ام.از روبه‌رو شدن مداوم با خودم.

 

می‌ترسم جواب بدهم،چون جوابش زل زدن به یک هیچ مطلق است.خالی از نور.می‌دانم که اگر هم الان خودم را بکشم،هیچ فرقی با چهل و یک سال بعد نخواهد داشت.

 

چهل و یک سال در سیاهی،در اتاقی چهل و یک سال قدم زدن به دور خود،می‌دانی یعنی چه آلکتو؟

 

پوسیده‌ام.سردمه.می‌لرزم.

 

 

 

هیولا با قطار برگشت.

منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

روان شناس بالینی برقکاری تهران ارائه دهنده بهترین خدمات برقکاری راز زیبایی sabat سایت آموزشــی هاش هاش خــوی الان بخر تحویل بگیر http://mohammadghadami.blogfa.com حسابداران خبره آذربایجان ترفندهای حرفه ای ... شرکت بازرگانی بارمان