به پدر گفتم یه مردی وایستاده اون بیرون داره گریه می‌کنه.اومد نگاه کرد.رفت به مامانم گفت.مامانم اومد نگاه کرد.پدر گفت:یه مردی وایستاده و داره گریه می‌کنه.مامانم گفت:آره،یه مردی وایستاده و داره گریه می‌کنه.همسایه‌ها جمع شدند.و مردی رو دیدن که وایستاده و داره گریه می‌کنه.پلیس‌ها اومدن.اورژانس اومد.آتش‌نشانی اومد.چند‌تا کلاغ اومدن نشستن روی در خانه‌ی ما.مورچه‌ها جمع شدند.آب جوب برعکس جاری شدند.رودخونه‌ها برگشتند.دریا ایستاد و قطره قطره اومد.کوه تکان خورد،سرفه کرد و غبار غبار اومد.کفش‌ها از پاها جدا شدن اومدن.دست‌ها از جیب‌ها.همه مردی رو دیدن که ایستاده و داره گریه می‌کنه.یه دختر بچه گفت:حالا که همه اومدن،خدا کجاست؟


با ادامه‌ی زندگی‌ام چه کنم؟

هرگز نمی‌توانم به این سوال جواب بدهم.از این‌که مابقی عمر باید نعش خودم را حمل کنم خسته‌ام.از روبه‌رو شدن مداوم با خودم.

 

می‌ترسم جواب بدهم،چون جوابش زل زدن به یک هیچ مطلق است.خالی از نور.می‌دانم که اگر هم الان خودم را بکشم،هیچ فرقی با چهل و یک سال بعد نخواهد داشت.

 

چهل و یک سال در سیاهی،در اتاقی چهل و یک سال قدم زدن به دور خود،می‌دانی یعنی چه آلکتو؟

 

پوسیده‌ام.سردمه.می‌لرزم.

 

 

 

هیولا با قطار برگشت.


همیشه می‌خواستم داستان‌های بنویسم.برای آدم‌های تنها.درگیر قدرت فانتزی و تصویری بودم.به عنوان نماد کامل خشونت سرکوب شده به وسیله‌ی ادب منتشر.مبتذل‌ترین نوع در سایت‌های به نمایش گذاشته می‌شود.برای نمونه در یکی از فیلم‌های آسیای شرقی،مردی دست در حلقوم زن می‌کرد و زن عق می‌زد.دوربین در ریز‌ترین جزئیات زوم می‌کرد.اما کارگردان و نویسنده‌ی احمق سوال اصلی را بی‌پاسخ گذاشتند؛چرا نباید زن مرد را،یا مرد زن را ببلعد؟چرا نبلعیدش؟

هرگزچنین احمق‌های مادرزادی نمی‌توانند درک کنند که یعنی بازگشت به عقب(به شکل تصویری دقت کنید رفقای ).یعنی تولد مع.مثل غذا خوردن و بلعیدن.

 

من جنایتی که این بازرگانان بی‌شعور در حق روا داشته‌اند را نمی‌بخشم آلکتو.

 

پس از افاضات فوق نوبت می‌رسد به؛

 

حالا یارُم بیا

دلدارُم بیا

 

قِر قر توام با «به ما چه»، تا یک روز پس از پایان.


می‌خواهم خوب باشم و نمی‌توانم.می‌خواهم از شیمی روح دوری کنم و نمی‌توانم.آدم خوش‌بخت نمی‌خورد.کاش لااقل یک نفر بی‌نهایت از من متنفر می‌بود و این تنفر تنها و تنها مرا در بر می‌گرفت.دلم چنین نهایتی می‌خواهد.دلم،حس کردن می‌خواهد.می‌خواهم چیزی حس کنم و نمی‌توانم.


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

اجناس فوق العاده مقالات حقوقی تخفیف ویژه فقط برای امروز تخفیف deltagoonagoon blograsmi شبکه سازی پری قصه ها